من کی هستم؟

این روزها که همه برای کول وباحال بودن تلاش میکنن و تو هیچ تجربه از روابط موفق نداری نمیدونی باید چطور رفتار کنی.یه وقتهایی عقایدت بهت میگن که اینکار نکن و سنگین باش و از طرفی ندایی میگه که خب چه اشکالی دست اون بگیری ؟قرار نیست دلت بشکنه قرار نیست اتفاقی بیوفته؟چرا عقایدت نگه داشتی.اگه اینطوری ادامه بدی باید اخرش با همین خشک ومقدسی ها باشی و ازطرف دیگه یه ندای دیگه تو ذهنت میگه خب احمق اگه اون فک کنه که تو دختری هستی که زود پا میدی چی؟این منم که باید بین این فکرها فریاد بزنم:خفه شید

هرروز که جلوتر میرم فکرم منفی تر میشه نسبت به زندگی.مرگ حقیقتی که هنوز وجودم نپذیرفته.من خودم کمی امروز شناخته ام

من امروز فهمیدم من کسیه ام که داره سعی میکنه اطرافیانش رو شاد کنه

من کسیه ام که خیلی احساساتیه ولی با عقاید سفت وسخت داره انکارش میکنه چون نمیخواد اسیب ببینه.چون میترسه چون جایی که داره زندگی میکنه اینقدر همه چیز براش سخت شده که نمیخواد توی روابط دوستیش و شغلیش شکست بخوره یا قلبش اونطوری هم بشکنه..به حرف مامانم که باشه این مدلی خیلی هم خوبه.ندادن قدرت اختیار به دست احساسات ولی خب من دخترم..ذات من احساساتی بودنم ولی این عقل ومنطق نمیذاره.

من کسیه ام که میخواد شجاع باشه.کسی که توی دعوای پدر و پسر دخالت میکنه.. با حرفها و صحبتهاش ارومش میکنه که اتفاقات بدتری تو زندگیش نیوفته چون نمیخواد احساساتش بیشتر از این صدمه ببینه و بعد از اینکه دونفرکه اونقدر باهم دشمنی داشتند رو اشتی داد خودش از درد غش میکنه و تا روزها حالش بد باقی میمونه

من کسیه ام که موقعه طوفان خودم رو فدا میکنم و بعد از طوفان تا مدتها طوفان زده میمونم.

من کسیه ام که میخواد یه زن جدی،موفق و سرمایه دار بشه ولی براش خیلی دور از دسترسه

من کسیه ام که خیلی وقتها دلم میخواد زندگی عاشقانه ای شروع کنم ولی چون میخوام زندگی بعدیم حداقل نصف دردهای الانم نداشته واز طرفی ترس از شکست،ترس از مشکلات اجازه نمیده.

من کسیه ام که از چهره وتیپم راضی نیستم ولی حاضر هم نیستم این وضعیت فدای یه مرد چاق و زشت بکنم .

من کسیه ام که شب فوت مادربزرگم به خودم قبولوندم که  بخاطر امتحان 3واحدی باید درس بخونم ونرفتم واسه تشییع جنازه اش.همه عزا داری کردند  والان 3ماه هرشب عزادارم.

من کسیه ام که وقتی اعتمادش ازدست میده پایه تمام اعتمادهاش خراب میکنه وطوری که از مادری که به دنیاش اورده اعتماد نداره

 

من کسیه ام که میدونم خیلی چیزها از دسترسم دوره ونمیتونم شاید روزی بهش برسم ولی بازم از خدا یه فرصت دیگه میخوام که تودنیا باشم وامتحانشون کنم هرجند که میدونم واسه این به دنیا نیومدم

من کسیه ام که میخواد رابطه اش با ی.س بهم بزنه ولی میترسه که بازم شکسته بشه و از طرفی نمیتونه دروغ بگه

من کسیه ام که میدونم چی به سرم اومده و چی شده که الان اینجام

من نمیدونم که میخوام چی بشم،شاید هم نمیدونم که میدونم!