Invisible_Girl

یه دانشجوی داروساز خسته که منتظر ه هرچه زودتر فارغ التحصیل شه و بره دنبال ارزوهاش
یه دختر 23ساله نامرئی که میخواد نشون بده کی هست،چی فکر میکنه،چی میخواد.
یه رفیق بامعرفت که همیشه از دوستاش جلوتر بوده.
کسی که توی زمان ومکان اشتباه متولد شد!

بایگانی
آخرین مطالب

عید غدیر #مثلا

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۰ ب.ظ

یک عید دیگه هم اومد

نمیدونم عید برام مفهوم و معنایی نداره.شاید بخاطر اینکه تایم هایی که عید بوده برام اتفاقات بدی افتاده که یاداوریش برام تلخ باشه ولی درکل از مناسبتها اصلا خوشم نمیاد.مناسبت عید قربان عید غدیر عید فطر.واقعا این عیدها و عیدنی ها و تعطیلات دارن به کجا میرن.از همه بدتر مهمون هایی که نخواسته وبالجبار و برحسب احترام ادب بایدبری،به حرفهای خاله زنکی گوش بدی و لبخند بزنی.مثل عروسکی که سالهاست دست یه بچه است ودیگه خسته است.از زمین خوردن از لبخندهای زورکی.یادمه 3سال پیش که درگیر گنکور بودم خونه عمه ام اینها دعوت بودیم.طبق معمول خانمها یه ور اقایون یه ور.خواهر شوهر عمه ام داشت درباره محتویات یخچال عروسشون میحرفید.بدجور حوصله ام سررفته بود.گوشم تیزتر کرده ام دیدم اقایون دارند درباره سوریه و تحریم ،حرفهای سیاسی اقتصادی میحرفیدن.یه ذره جابه جا شده ام گوشام تیز کرده ام که ببینن چی میگن.حرفهاشون برام خیلی جالب بود.خودمم چون اخبار دنبال میکنم،دوست داشتم یه چندتا کامنتی بدم ولی این خواهر شوهر عمه ام هروقت میدید حواسم پرته میزد رو پام که حوست کجاست به من گوش بده.این باعث شد که یه ذره از خودم بخاطر خاله زنک نبودنم ناامید بشم وشاید این مدلها حرفهایی که من خوشم میاد مناسب من یا یه دختر نیست.به گفته مامانم البته

یه بار دیگه هم خونمون مهمونی بود.تو جمع دخترهای فامیل نشسته بودیم.هرکدوم یه مدل پز میدادن.دیدم کناراینها بشینم حرفی هم نزنم اخرش یه چیزی بهم میچسونن تو فامیل پخش میکنن.رفتم با بچه های فامیل که همشون حدود 2-5ساله بودم حرفیدم.از چیزهای مختلف کارتونهای که دیدم واینها.1هفته بعد همین ها تو کل فامیل و دوستاش انداختن که دختردایی (..)خیلی دختر خوبیه و اون شب خیلی بهمون خوش گذشت.این جریان هم باعث شد که یه جور دیگه از خودم ناامید شم که چرا نتونستم با دخترهای لوس فامیل کنار بیام .شاید همینکه بتونم تو چجمعشون فقط حضور داشته باشم میتونست یه نوع مهارت باشه ولی خب من راه راحت تر یعنی بچه ها رو انتخاب کرده ام

بگذریم.داشتم درباره عید میحرفیدم

کلا بنظرم عید و این مدل تعطیلات واسه هرکسی متفاوته.من میدونم عید نوروز سال جدید ،تعطیلات 13روز داریم و قطعا خیلی ها خوشحالند.ولی خب مگه میشه به عادت یه تایم مشخصی از سال شاد بود؟واسه همین که عید نوروز  دوست ندارم.فقط یه روز ازسال اونم برای شروع ،برای استارت زدن به تصمیمات مهم با خوت میتونی داشته باشی که اونم من گذاشتم اول روز میلادی که اونم جشن نمیگیرم.شمع روشن میکنم و دعا میکنم.یا مثلا ولنتاین.روز عشق؟بنظرم نمیشه شاد بود یا جشن گرفت.همه این مناسبتها از روی عادته وتوش هیجان نیست.مثل روز تولد که 10روز دیگه است ودقیقا برام شبیه روز عزاداریمه نه تولد.

بنظرم هرروزی که دلت شاد باشه،هررزوی که هواش افتابی و خنک باشه میتونه برات عید بزرگ باشه.

واسه من بدترین نوع عید عید غدیره.نه بخاطر  عقاید دینی ام.بخاطر اینکه برام سخته به سیدهای متظاهر اطرفم تبریک بگم.در واقع بگم ازشون نفرت دارم.از تظاهر نفرت دارم.از اینکه میبینم لاس میزنه،دختر میبره خونشون،دروغ میگه،خاله زنک بازی داره ولی بازم با افتخار انگار که گروه خونی اش خاص تره یا شادم اوی منفی میاد جلو که بهش تبریک بگم.

یه وقتهایی که میرم دانشگاه و سیدهامون بهمون شیرینی تعارف میکنن،کلاس ترک میکنم و تا چندساعتی میرم جایی که سمتم نیان.نه به خاطر اینکه از همشون نفرت دارم.از اینکه میبینم درحق خودم چه کارهایی کردند،در حق دوستاشون ولی این روز امام زاده وار  رفتار میکنن حالم بهم میخوره.هرکسی مسئول سرنوشت خودشه.کسی هم که سید مثل خیلی های دیگه دست خودش نبوده.اگه بخواد هم میتونه کلا عقایدی که خانوادهاش بذاره کنار ولی اینکه مدعی میشه ازارم میده.اینکه فک میکنن خاصند.یه دونن.یادمه یه روز داخل سرویس بودیم.یه اخوند با پژو از سمت راستمون سبقت گرفت همینکه اومد از کنارمون رد بشه سریع عمامه اش برداشت.کارش تایید نمیکنم ولی حداقل اسم خیلی های دیگه رو خراب نکرد.هرکسی درمقابل چیزی که بهش میدن مخصوصا از سمت وراثت نسبت بهش مسئوله،اگه دوستش نداری بذارش کنار ولی باهاش اینطوری نکن.

خواهشا اول اینکه هرجا میرید مهمونی اول یه زنگ بزنید.این کار نشون ادب شماست.

دوم اینکه تو مهمونی میدونید کسی به غذایی الرژی داره،داد نزنید فلانی من حواسم بهت بود یه غذای دیگه برات درست کرده ام.یه غذای دیگه بذارید جلوش خودش میفهمه

سوم اینکه گور بابای عیدها،دلتون شاد مهم اینه


امیدوارم فردا از این مدل سیدها سمتم نیاد:)))))))))

  • spencer hastings

نظرات  (۱)

منم از اینجور آدما خوشم نمیاد.
می‌گذره بابا
پاسخ:
یس یس :)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی